زبانحال امام کاظم علیه السلام قبل از شهادت
طایر عـرشم و عمریست اسیر قـفـسم خود به زندانم و در دل شده زندان نفسم شجـر طـور تجـلاّیـم و در آب و گـلـم لالۀ دامن زهـرایم و در خـار و خـسم مرگ صد بار ملاقـات کند هر روزم جز اجل در دل شب سر نزند هیچکسم تا که از بـاد صبا بوی رضا را شنوم کاش میبود خدا، روزنهای در قـفسم در دل حبس به دل حـبس شده فـریادم من که در هر دو جهان بر همه فریاد رسم تازیانه مزن ای سندی شاهک به تـنم غم معصومه و هجران رضا هست بسم من که بودم بری از آز و مبرّا ز هوی زیر زنجـیـر ستـم کُـشـتـۀ اهل هـوسم «میثم» آزادیم امضا شده خود میشنوم کـآیـد از قـافـلۀ مـرگ صدای جـرسـم |